جدول جو
جدول جو

معنی خانه زین - جستجوی لغت در جدول جو

خانه زین(نَ / نِ یِ)
جای نشستن از زین. (ناظم الاطباء). صفۀ زین:
بغل بشاهسواری گشوده ست امیدم
که کرده ست تهی صدهزار خانه زین را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ویژگی کسی که به سبب بیماری یا از دست دادن شغل در خانه به سر می برد، ساکن خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شانه بین
تصویر شانه بین
فال گیر که از روی استخوان شانۀ گوسفند فال می گیرد، فال بین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه گیر
تصویر خانه گیر
گیرندۀ خانه
خانه گیر شدن: گیرندۀ خانه شدن، خانه ای را اشغال کردن در بازی برای مثال عشقت چو در سراچۀ دل خانه گیر شد / زاین پس برون شود خرد از وی به اضطرار (ابن یمین - ۲۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه زاد
تصویر خانه زاد
خدمتکاری که در خانۀ ارباب خود متولد شده، بومی، کنایه از حاصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خایه زرین
تصویر خایه زرین
گلولۀ زر
کنایه از آفتاب، طاووس فلک، طاس زر، سپر آتشین، چتر روز، چراغ سحر، طرف دار انجم، اسطرلاب چهارم، چتر زرّین، چتر نور، چتر زر، طاووس آتش پر، گیتی پرور، طاووس مشرق خرام، چراغ روز، خایه زر، غزاله برای مثال آن خایه های زرین از سقف نیم خایه / سیماب شد چو برزد سیماب آتشین سر (خاقانی - ۱۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تَ / تِ)
مخفف خانه نشین است، خاتون خانه. خانم خانه:
تاجری دریا و خشکی میرود
آن بمهر خانه شینی میرود.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ زَ)
خانه متعلق بزوجه. خانه از آن زن. چون: فلانی در خانه زن خود زندگی میکند و از خودش خانه ای ندارد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ زَرْ ری)
آفتاب، ستارگان، فلک هشتم. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه گیر
تصویر خانه گیر
گیرنده خانه، جایگیر متمکن، بازی چهارم از هفت بازی نرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه چین
تصویر دانه چین
آنکه دانه از زمین بر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانه بین
تصویر شانه بین
فالبین، فالگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه نشین
تصویر خانه نشین
گوشه نشین، معزول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامه زنی
تصویر خامه زنی
نقاشی صورتگری
فرهنگ لغت هوشیار
فرزند خدمتگزار (نوکر یا کلفت) که در منزل مخدوم (آقا ارباب) متولد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
((~. زَ دَ))
پرحرفی کردن، سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانه نشین
تصویر خانه نشین
((~. نِ))
منزوی، گوشه نشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانه زاد
تصویر خانه زاد
فرزند خدمتکار که در خانه ارباب به دنیا آمده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
Shoulder
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
Bargain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торговаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
нести на плечах
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
feilschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
schultern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торгуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
нести на плечах
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
targować się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
nosić na ramionach
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
讨价还价
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
negociar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
carregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
contrattare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی